مدیران و رهبران اشتباه میکنند و اشتباهاتی در این سطح، معمولا هزینهی بالایی در بر دارند و حتی در بعضی موارد به فاجعه منجر میشوند.
بر مبنای تصمیماتی که مدیران میگیرند، اعتبارها به وجود میآیند و از بین میروند، پولهایی به دست میآیند و از دست میروند و موفقیتها و خطراتی به وجود میآیند. اما هر چقدر مدیران قدرت سازمانی بیشتری داشته باشند، کمتر احتمال دارد کارکنان اشتباهات مدیران را به آنها متذکر شوند، به هر حال آنها رئیس هستند!
رهبران سازمانی هر قدر هم تلاش کنند، نمیتوانند همیشه به چیزی که خودشان میگویند عمل کنند. برخی کارکنان سازمانها، این ناهماهنگیها در گفتار و رفتار را درک میکنند، اما برخی دیگر آنها را به دورویی محکوم میکنند.
دنیل افرون (Daniel Effron)، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسبولندن و همکارانش، در یک مقاله علمی، روشی را جستوجو کردهاند تا بتوان تشخیص داد چه زمانی «حرفی زدن و طور دیگر رفتار کردن» دورویی محسوب میشود و چطور میتوان از قضاوتهای منفی جلوگیری کرد.در حالی که تحقیقات قبلی در مورد دورویی در سازمانها، این رفتار را معادل «ناتوانی در هماهنگسازی گفتار و کردار» میداند، دکتر افرون و همکارانش میگویند دورویی یک تفسیر ذهنی و جانبدارانه است از اینکه چرا گفتار و کردار یک فرد با هم همخوانی ندارد. به همین دلیل، همه مدیرانی که یک چیز میگویند و توصیههایی مطرح میکنند، اما عملشان چیز دیگری را نشان میدهد، دورو نیستند.
به گفته دکتر افرون: «به رهبران کسبوکار توصیه میشود همان چیزی را که خودشان میگویند انجام دهند و صحبتهایشان هم در همان راستا باشد و این نکته درستی است. اما بیهوده است که فکر کنیم گفتار و رفتارهای شما هیچگاه نمیتواند ناسازگار باشد و شما را در اتهام دورو بودن، قرار ندهد. زندگی به این سادگیها نیست. همه ما باید ارزشهایی را که ممکن است با هم تعارض داشته باشند متوازن کنیم و مدیران بهطور خاص باید این کار را انجام دهند، بدون اینکه افرادی دورو و ریاکار شناخته شوند.»
سازمانها هیچگاه در همه زمانها یکجور رفتار نمیکنند. خطای انسانی، ارتباطات ضعیف و موانع بوروکراتیک همگی میتوانند در شرکتهایی که همواره در عملکردشان حسننیت وجود دارد، به تعارض منجر شوند. همچنین رقابت در تقاضا ممکن است عامل تعارضها باشد. بهعنوان مثال، شرکتها تلاش میکنند اثرات زیستمحیطی خود را به حداقل برسانند، در حالی که همزمان باید سودآور هم باشند. رهبران کسبوکار باید بدهبستان بین ذینفعان مختلف سازمان را مدیریت کنند. در برخی موارد، نیاز است که به یکی از طرفهای ذینفع یک چیز بگویند و در برابر طرف دیگر، تصمیم متفاوتی اتخاذ کنند.
در بیشتر موقعیتها، رفتار دوگانه و دورویی بهشدت به سازمانها و افراد آسیب میزند. وقتی کسبوکارها به رفتار دوگانه و متناقض شناخته شوند، شواهد نشان میدهد که بهرهوری کارکنان پایین میآید و در نهایت ارزش سهام آنها افت میکند.
دکتر افرون میگوید: «نتیجهای که میتوان گرفت این است که میتوان این توصیه قدیمی را که مدیران باید به هر قیمتی از ناهماهنگی بین گفتار و رفتار خود اجتناب کنند، کنار گذاشت. مطمئنا مدیران نباید دورو باشند، اما هرگونه ناهماهنگی بین حرف و عمل، ریاکاری و دورویی محسوب نمیشود.اگر رهبران کسبوکار نمیتوانند حرف و عمل خود را یکی کنند، اما دلایل درست و توجیهپذیری برای آن دارند، باید این دلایل را به طور واضح و شفاف با کارکنان خود در میان بگذارند، در غیر اینصورت، با این ریسک مواجه میشوند که افرادی ریاکار به نظر برسند که فقط تلاش میکنند خود را بیگناه نشان دهند.»
? منبع: London Business School
Subscribe
Report
My comments