سیّد مهدی الوانی (دی ۱۳۲۳، تهران) معروف به پدر علم مدیریت دولتی ایران و از مشاهیر این رشته است. وی استاد تمام بازنشسته دانشکده مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی است و در زمینه مدیریت دولتی چند کتاب مرجع تألیف و ترجمه کردهاست.
زندگی
وی تحصیلات ابتدایی را در مدارس بیهقی و مصباح مرجانی گذراند و توانست گواهینامه ششم ابتدایی را دریافت کند. سپس به دبیرستان حکیم نظامی رفت و در نهایت در سال ۱۳۴۲ دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان مروی گرفت. در دانشگاه ملی ایران، رشته ادبیات انگلیسی را برگزید و در ۱۳۴۹ از آن فارغالتحصیل شد. الوانی در سال ۱۳۵۱ کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت آموزش و پرورش دانشگاه تهران به پایان رساند. بعدها به تحصیل در دوره کارشناسی ارشد علوم اداری در همان دانشگاه پرداخت و در سال ۱۳۵۶ فارغالتحصیل شد. وی در سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد. در این زمان به استخدام وزارت کشاورزی درآمد و در آنجا به مرکز آموزش مدیریت دولتی رفت.
الوانی کمی بعد به آمریکا رفت و دوره کارشناسی ارشد و دکترای مدیریت دولتی را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی گذراند. او در سال ۱۳۶۱ به ایران بازگشت و پس از طی مراحل مختلف دانشگاهی در سال ۱۳۷۰ به درجه استادی رسید و در ۱۳۷۷ استاد نمونه شد. وی در دوران کاری خود مدتی رئیس دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی بود.
الوانی در سال ۱۳۸۲ به عنوان چهره ماندگار سال برگزیده شد.
او هماکنون ریاست دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه آزاد قزوین را عهدهدار است و در دانشکدهٔ مدیریت دپارتمان پردیس فارابی دانشگاه تهران تدریس میکند. او درس مدیریت تطبیقی را به همراه همسرش طرحریزی و اجرا کردهاست. استاد الوانی همچنین رئیس شاخه مدیریت گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم است.
از زبان سید مهدی الوانی
در دی ماه سال 1323 شمسی در محله امیریه تهران متولد شدم، پدرم حاج سید حسن، انسانی خودساخته بود که مشقتها و سختیهای زندگی را بر خود هموار ساخت تا فرزندانش از تحصیلات خوبی برخوردار گردند. زندگی او برای ما سرمشقی بود که اگر توفیقی داشتهام از الگوی زندگی او بوده است. انسانی منضبط، جدی و پرکار بود که تا آخرین سالهای عمر از کوشش و تلاش باز نایستاد، روانش شاد باد. مادرم نیز زنی فداکار بود که در تمامی ایام زندگی همراه پدر در سفر و حضر، ما را در کنف حمایت خود داشت و دریغا که زحمات و مهربانیهای بیکرانش را هیچگاه نمیتوانم پاسخگو باشم.
آموزش ابتدایی را در مدرسه بیهقی که مدیری سختگیر و جدی داشت شروع کردم، ایام مدرسه دوستداشتنی نبود، بچههایی را که چوب و فلک میکردند و شاگردانی را که با کاغذی در گردن آویزان، در کلاسها میگرداندند، همیشه در ذهنم هست. کلاسها همیشه مملو از غبار بود و ذهن من هم هنوز غبار آن زمان را دارد، غبار دلتنگی و آزردگی دوران کودکی. بعد از مدرسه بیهقی به مدرسه مصباح مرجانی آمدم که مدرسه بهتری بود و از آنجا گواهینامه ششم ابتدایی را اخذ کردم.
سال اول دوره متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی گذرانیدم. مدرسهای با یک حیاط بزرگ بیرونی و یک حوض پر از نیلوفرهای آبی و حیاط اندرونی و کلاسهای متعدد، کف کلاسها آجر و خاک بود و زمستانها بخاریهای زغالسنگی، کلاسهای سرد را گرم میکرد. دبیرستانی با یک ناظم سختگیر و چوب به دست و فراشهای پیر و اخمو، اما معلمین مهربان و دلسوز که از میان آن تیره و تاری مدرسه، هنوز چهرههایشان در خاطرم هست. در میان دبیران، دبیری داشتیم بنام آقای صفوت که به ما ادبیات درس میداد و قبل از آنکه علم و دانش ایشان بر من اثر گذارد منش و روش وی مرا شیفته خود میساخت. از او رسم معلمی آموختم و این نکته شاید برای آنان که به حرفه علمی مشغولند جالب باشد که برای معلم قبل از آنکه علم مهم باشد اخلاق واجد اهمیت است و دانشجویان من بیش از آنکه از علمشان بهره گیرند، از سرچشمه خلق و خویشان بهرهمند میشوند. از آنجا بود که یاد گرفتم اخلاق، علمی بالاتر و برتر از اندیشه علمی است.
ابتدا دورهای را به عنوان آموزش نظامی در پادگان شاهآباد غرب که اکنون اسلامآباد غرب نام گرفته است، گذرانیدم. در پادگان فرماندهی داشتیم میانسال که در مورد سربازان بسیار سختگیر و در عین حال با محبت بود. دوره آموزشی به سرعت سپری شد و در توزیع، ما را به عنوان سپاهی دانش در دهکده سردهلق که از توابع صحنه کرمانشاه بود جایابی کردند.
دوران ده برای خودش دورانی بود، در عمارتی ساکن بودم که مدرسه سه اطاقهای بود رو به گورستان ده که منظرهای غمانگیز داشت. راه را باید با اسب یا قاطر طی میکردیم و گاهی هم پیاده. ده از تسهیلات اولیه از جمله حمام محروم بود ولی بچههای مدرسه زرنگ و باهوش بودند. کلاسی داشتم که از سال اولی در آنجا درس میخوانند تا سال ششمی. هر کلاسی در یک ردیف نیمکت مینشستند. دخترها را به مدرسه نمیفرستادند و خلاصه بعد از مدتی از ده مرخص شدم وآمدم به تهران. رشته ادبیات انگلیس را در دانشگاه ملی شروع کردم. در محضر استادانی چون دکتر سید صادق گوهرین که تفسیر مثنوی میگفتند و استاد عماد خراسانی که ترجمه میگفتند و استاد کریمان که ادبیات فارسی را تدوین میکردند تلمذ کردم. البته استادان خارجی هم بودند که انگلیسی و آلمانی را در محضر آنان خواندم. دکتر گوهرین بیشترین اثر را در این ایام بر من گذاشت. کلاسهای ایشان فضایی روحانی داشت که با کلام مولانا درهم میآمیخت و جذبه خاصی را به وجود میآورد. همیشه آرزو داشتم بتوانم در دانشجویانم چنین حالت جذبه و شوری را ایجاد کنم.
پس از دوره لیسانس، وارد فوق لیسانس مدیریت آموزش و پرورش در دانشگاه تهران شدم، آنجا هم استادانی چون دکتر کاردان، دکتر سرمه، دکتر نیساری، دکتر برهانمنش، دکتر شریفی، ... داشتم بعد آمدم به فوق لیسانس علوم اداری در دانشگاه تهران و آنجا هم از استادانی چون دکتر بشارت، دکتر اقتداری، دکتر صدقی، دکتر اکبری درس آموختم و در همین ایام کار خودم را بصورت رسمی در وزارت کشاورزی آغاز کردم، شغلم کارشناس بهبود روشها بود. مدتی که در آنجا کار کردم رئیس اداره شدم و چون علاقه به تدریس و تعلیم بیشتر بود به مرکز آموزش مدیریت دولتی که متولی آموزش مدیران است، منتقل و مربی آموزشی شدم.
پس از عزیمت به آمریکا دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، فوقلیسانس و دکترای مدیریت دولتی گرفتم. در آنجا فیلسوفی بود به نام راموس Ramos که برزیلی تبار بود. برای درک مطالبش سعی وافر کردم و مقاله «نقد عقل ابزاری» بخشی از تأثیرات این استاد بر من بود.
خاطرم هست کلاسهای این استاد در عمارت کوچکی که در کنار دانشگاه قرار داشت و او آنجا را کلبه مینامید برگزار میشد. پیپ بزرگی داشت که دائم آن را روشن میکرد و در طول کلاس ضمن صحبت کردن آن را دود میکرد. نقد او از تئوریهای بازاری و دیدگاههای تحصلی و کمی، همواره در ذهن من بوده و هست.
نکته دیگری که از کلاس ایشان بخاطر دارم، اداره کلاس تئوریهای مدیریت بهمراه استاد جوانی بنام نایگرو بود که بعد کتاب معروف مدیریت دولتی جدید را نوشت. ایندو در کلاس با هم بحث و جدل میکردند و همه ما را به بحث فرا میخوانند و کلاس سه ساعته ما را پربار میکردند. وقتی به ایران بازگشتم و دوره دکترا در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران آغاز بکار کرد قرار شد درسهایی را با دو استاد برگزار کنیم که چندان موفق نبود و در مقایسه با کلاسهای آنجا به من یاد داد که ما برای کار گروهی آماده نیستیم حتی در دانشگاه و کار علمی.
سال 1360 به ایران بازگشتم. انقلاب تغییرات بسیاری در همه جا از جمله دانشگاهها به وجود آورده بود. با فراز و نشیبها و برخی بیمهریها ساختم و مراتب مختلف دانشگاهی را طی کردم و در سال 1370 استاد شدم و در سال 76 به عنوان استاد نمونه انتخاب گردیدم. مدتی رییس دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی و زمانی هم مدیر گروه مدیریت دولتی بودم.
در این دوران کتاب و مقالات چندی نوشتهام که در فهرست ضمیمه آمده است و همیشه سعیام این بوده است که آگاه شوم و آگاه کنم و برای کشور و هموطنانم مفید باشم.
در سال 1355 ازدواج کردم که حاصل آن پسری به نام سیدپیمان و دختری بنام سیدپریسا است.
درخصوص نقش مدیریت در توسعه ایران
از نظر نقش دانش مدیریت در توسعه کشور، عقیده دارم که مشکل ما دانش مدیریت نیست بلکه ایجاد باور این دانش مانند سایر رشتههای علمی، نزد سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان عالیرتبه کشور است. اگر آنان این باور را داشته باشند این دانش به عرصه عمل پا خواهد نهاد و مسلماً نقش عمدهای در توسعه کشور خواهد داشت، همانگونه که در کشورهای موفق دنیا چنین بوده است.
آثار
- تفرجی از سر ناشکیبایی "سیری اجمالی در نوشتههای پدر علم مدیریت ایران"، چاپ دوم 1396، نشر نی، به همراه علیرضا قزل
- مدیریت عمومی، تألیف، چاپ شصت و یکم ۱۳۹۹، نشر نی
- تئوری سازمان، ترجمه، چاپ پنجاه و یکم ۱۳۹۹، نشر صفار، به همراه دانایی فرد
- مدیریت بر مبنای هدف و نتیجه، ترجمه، چاپ سوم، مرکز آموزش مدیریت دولتی، به اتفاق معتمدی
- تصمیمگیری و تعیین خط مشی دولتی، تألیف، چاپ سوم، سمت
- مباحث ویژه مدیریت دولتی، تألیف، چاپ اول، پیام نور، به اتفاق زاهدی
- نظامهای اداری تطبیقی، تألیف، پیام نور
- خویشتنشناسی مدیران، ترجمه و اقتباس، چاپ اول، نشر نی
- اصول و مبانی جهانگردی، تألیف، چاپ اول، بنیاد مستضعفان، به اتفاق زهره دهدشتی
- گفتار هراسی، ترجمه و اقتباس، چاپ اول، نشر نی، به اتفاق هاشمی
- رفتار سازمانی، ترجمه، چاپ اول ۱۳۷۴، نشر مروارید، به اتفاق معمارزاده
- هفت گام به سوی کامیابی، ترجمه، چاپ اول ۱۳۷۶، نشر نی، به اتفاق اشرفی پیروز بخت
- مدیریت دولتی نوین، ترجمه، چاپ اول ۱۳۷۶، نشر مروارید، به اتفاق خلیلی، معمارزاده
- مسئولیت اجتماعی مدیران، تألیف، سال اول ۱۳۷۷، مرکز آموزش مدیریت دولتی، به اتفاق قاسمی
- آینده کار، جیمز رابرتسون، ترجمه، اول ۱۳۷۸، نشر نی، به اتفاق داناییفرد
- مدیریت تحول در سازمان، نگارش و ترجمه، اول ۱۳۷۹، نشر صفار، به اتفاق داناییفرد
- تئوریهای سازمان دولتی، ترجمه، چاپ ۱۳۸۰، نشر صفار، به اتفاق داناییفرد
Subscribe
Report
My comments