فردی که مبتلا به اروتومانیا است باوری عمیق و عجیب دارد که شخص دیگری عاشق او شده است، حتی با وجود شواهد آشکاری که خلاف این موضوع را نشان می دهند.
توهم این فرد اغلب مرتبط با یک فرد مشهور یا یک فرد با موقعیت اجتماعی بالاست. فرد بیمار بر این تصور است که شخص مورد نظر قصد برقراری ارتباط را با او داشته و به او عشق و علاقه نشان داده و از پیام های مخفی استفاده می کند.
اروتومانیا چیست؟
اروتومانیا نوعی نامتداول از توهمات پارانوئید است. فرد تاثیر یافته به شدت باور دارد فرد دیگری عاشق او شده است. این توهم با وجود شواهدی قوی که برخلاف ان وجود دارد ایجاد شده و ماندگار می شوند. این شرایط به ندرت دیده می شود اما سندروم خود معشوق پنداری اغلب بیشتر روی زنان اثر می گذارد.
اختلال خود معشوق پنداری می تواند ناگهانی شروع شده و علائم اغلب برای مدتی ماندگار خواهند بود. بیمار تاثیر دیده اغلب فردی مسن تر و دور از دسترس است که موقعیت اجتماعی بالاتری داشته و ممکن است با شخص بیمار ارتباط بسیار کمی داشته یا اصلا ارتباطی نداشته باشد.
اروتومانیا که گاه سندروم خود معشوق پنداری نیز نامیده می شود و برای اولین بار به عنوان یک اختلال جداگانه در سال 1921 شناخته شد. سندروم خود معشوق پنداری اغلب مرتبط دیگر با دیگر اختلالات روان شناختی است اما ممکن است خودش به تنهایی نیز نمودار شود.
افراد دارای بیماری "اروتومانیا" (Erotomania)
یا خودمعشوق پنداری، از کسی که دوستش دارن تصویر و چهرهای میسازن که از خود واقعیش خیلی پیشی میگیره و کار تا اونجا پیش میره که خود واقعی و شخصیت واقعی اون فرد باعث ناراحتی شخص بیمار میشه. شخص مبتلا به این اختلال، به طور کامل متقاعد میشه که فرد مورد علاقهاش هم عاشقشه، ولی در واقع هیچ مدرکی برای اثبات این ادعا وجود نداره و گاهی اوقات اصلا اونور ماجرا کسی نیست و فقط در حد توهم هست. نتیجه این بیماری رفتارهای آزاردهنده و غیرتعقیبی شکل میگیره.
علائم بیماری
علامت اصلی باور اشتباه فرد به علاقه ی شدید کسی نسبت به خودش است. اغلب شواهدی برای عشق آن فرد وجود ندارد. فرد دیگر شاید از وجود سندروم خود معشوق پنداری در بیمار مطلع نباشد.
فردی که مبتلا به اروتومانیا است ممکن است مرتبا در مورد علاقه ی فرد دیگر صحبت کند. او ممکن است در تلاش برای دیدار ان فرد یا برقراری ارتباط با یکدیگر وسواس داشته باشد در نتیجه بهتر می توانند باهم باشند.
علائم متداول عبارتند از:
- تماس های تلفنی مکرر با فرد
- فرستادن مکرر نامه، ایمیل و یا هدیه به فرد دیگر
- احساس حسادت به خاطر اینکه باور دارد فرد ممکن است در تماس با عاشقان دیگری باشد.
- از دست علاقه به فعالیت های دیگر برای صحبت کردن با فرد دیگر یا انجام دادن کارهایی که مرتبط با اوست.
- به ستوه آوردن فرد در بین جمع، گاهی تا جایی می رسد که بیمار بازخواست شده یا توسط مراجع قانونی بازداشت می شود.
- استفاده ی بیش از حد از رسانه های اجتماعی برای نشان دادن ارتباط با فرد دیگر زمانی که در یک جشن یا عکس گروهی هستند.
- ایجاد موقعیت هایی با جزئیات اما اشتباه که در آن بیمار تصور می کند فرد عاشق او را دنبال می کند، به او طعنه می زند یا در تلاش برای برقراری ارتباط با اوست.
- متقاعد شده است که فرد دیگر تلاش می کند به طور پنهانی یا حرکات، پیام های مخفی یا نگاه های مختصر با اخبار، برنامه های تلویزیونی، فیلم یا رسانه های اجتماعی ارتباط برقرار کند.
به نظر میرسه سازمان ها هم میتونن به بیماری "ارتومانیا" مبتلا بشن.
مثلا:
۱- سازمانی که تو استخدام و نگهداشت ضعف جدی داره، متخصصان زیادی شرکت رو ترک کردن و ... اما کماکان اصرار داره که ما خوبیم، ما مشکلی نداریم و تلاش میکنه چشم انداز و اهداف قبلی رو دنبال کنه❗️ در واقع خیلی بیشتر از واقعیت توقع داره. این سازمان درگیر بیماری "ارتومانیا" شده و زمانی هم که با واقعیت و خود واقعی سازمانش روبرو میشه پذیرشش براش سخت و زجرآور میشه
۲- زمانیکه مجیزگویان، آدم های فاقدتخصص و مهارت، مدیران فاقد اصالت مدیریتی و تفکر سیستمی، گفتار درمانگرها و... سازمان رو بر اساس ایده آل گرایی و توهمات ذهنی در مسیری قرارمیدن که اهداف تدوین شده میره سمت فراموشی و کوچکترین دستاورد و حداقل موفقیت میشه مایه افتخار و عامل جشن گرفتن. این سازمان هم درگیر بیماری "ارتومانیا" شده و پذیرش واقعیت ساخت میشه.
۳- وقتی که گزارش های غیرواقعی و آمارهای کاذب و غیر منطقی میشه یه قسمتی از روال مدیریتی و استراتژی یک سازمان، بسیار خطرناکه و جدای از اینکه مسیر بهبود رو به شدت مخدوش میکنه؛ حفظ وضع موجود و شرایط کنونی هم به سمت تضعیف و پسرفت میره. این سازمان هم درگیر بیماری "آرتومانیا" شده و آمارهای واقعی و حقیقی به شدت آزارش میده.
انسان ها و سازمان هایی که درگیر بیماری "ارتومانیا" هستن، شرایطشون شبیه آهنگ های شاد و ریتمیکی هست که محتوا و شعر به شدت غمگینی دارن. فرض کنید زمانیکه یک نفر این آهنگ رو گوش میده چه حسی بهش دست میده؟! حال اطرافیان، مخاطبان و ذینفعان این سازمان ها هم دقیقاً یک چنین حال و هواییه.
نکته آخر و جمع بندی
فرد دارای بیماری "ارتومانیا" در شرایط زیر میتونه بهبود پیدا کنه:
- تشخیص زودهنگام: چون اگر عمق پیدا کنه برگشت پذیری؛ سخت و غیر ممکن میشود.
- حضور روانشناس و روانپزشکی: به عنوان عاملی بیرونی که مشکلات را به صورت تخصصی بررسی میکنه.
فراموش نکنیم فردی که درگیر بیماری هست درکی نسبت به شرایط خودش نداره و خیلی اوقات از این بیماری هم خشنود و راضی هست.
سازمان هایی هم که درگیر این بیماری هستند به احتمال زیاد ناراضی که نیستن هیچ، احساس رضایت و افتخار هم میکنن(چون بدون تلاش کلی دستاورد غیر واقعی ثبت کردن) و اگر زود تشخیص داده بشه و زیرساخت ها و ذینفعان آسیب جدی ندیده باشن؛ قابل بهبوده.
از طرف دیگه حتما باید توسط یک فرد و یا مشاور متخصص خارج از سازمان این موضوع رصد و درمان بشه و درمان داخلی قطعا راهگشا نیست.
در انتها برای درک بهتر موضوع میخوام خواهش کنم به این سوال عمیقا فکر کنید:
چه نشانه های دیگری در یک سازمان میتونه از علائم ابتلا به "آرتومانیای سازمانی" باشه؟


Subscribe
Report
My comments