هاوارد ارل گاردنر (به انگلیسی: Howard Earl Gardner) (زادهٔ ۱۱ ژوئیه ۱۹۴۳) یک روانشناس رشد و استاد پژوهشی شناخت و آموزش در دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه هاروارد اهل آمریکا است. او بیشتر به خاطر ارائه نظریه هوشهای چندگانه که در کتاب «قالبهای ذهنی: نظریه هوشهای چندگانه» (۱۹۸۳) آن را معرفی کرد، شهرت جهانی دارد.
گاردنر نویسنده صدها مقاله پژوهشی و بیش از سی کتاب است که به بیش از سی زبان ترجمه شدهاند. او جوایز و افتخارات متعددی از جمله «جایزه مکآرتور» در سال ۱۹۸۱ و «جایزه شاهزاده آستوریاس» در علوم اجتماعی در سال ۲۰۱۱ دریافت کرده است.
زندگینامه و تحصیلات
هاوارد گاردنر در ۱۱ ژوئیه ۱۹۴۳ در اسکرانتون، پنسیلوانیا، در خانوادهای از پناهندگان یهودیان آلمانی که پیش از جنگ جهانی دوم از آلمان نازی گریخته بودند، به دنیا آمد. والدین او، رالف گاردنر و هیلده (وایلهایمر) گاردنر، تأثیر عمیقی بر شکلگیری شخصیت و علایق او داشتند. گاردنر خود را یک «کودک اهل مطالعه» توصیف میکند که از نواختن پیانو لذت میبرد. او تحصیلات عالی خود را در دانشگاه هاروارد دنبال کرد و در سال ۱۹۶۵ با مدرک کارشناسی در رشته روابط اجتماعی فارغالتحصیل شد. گاردنر در دوران تحصیل تحت تأثیر روانشناسان برجستهای چون اریک اریکسون و جروم برونر قرار گرفت. پس از یک سال تحصیل در مدرسه اقتصاد لندن، به هاروارد بازگشت و دکترای خود را در رشته روانشناسی رشد در سال ۱۹۷۱ زیر نظر راجر براون و نلسون گودمن دریافت کرد.
فعالیت حرفهای
فعالیت حرفهای گاردنر عمیقاً با دانشگاه هاروارد گره خورده است. او پس از اتمام دوره دکترا، به عنوان یکی از اعضای اصلی «پروژه صفر» (Project Zero)، یک گروه تحقیقاتی در دانشکده تحصیلات تکمیلی آموزش هاروارد، فعالیت خود را آغاز کرد. این پروژه که در سال ۱۹۶۷ توسط فیلسوف، نلسون گودمن، تأسیس شد، بر مطالعه نظاممند تفکر و یادگیری در هنر و سایر رشتهها تمرکز داشت. گاردنر از سال ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۰ به همراه دیوید پرکینز، مدیریت این پروژه را بر عهده داشت. تحقیقات اولیه گاردنر در دهه ۱۹۷۰ بر مطالعه تأثیر آسیبهای مغزی بر تواناییهای شناختی در بزرگسالان، بهویژه بیماران مبتلا به آفازی، متمرکز بود. او با بررسی بیمارانی که در اثر سکته مغزی تواناییهای خاصی (مانند تکلم یا درک موسیقی) را از دست داده بودند، در حالی که سایر تواناییهایشان دستنخورده باقی مانده بود، به این نتیجه رسید که ذهن انسان دارای قوای شناختی مستقل و جداگانهای است. این مشاهدات بالینی، سنگ بنای اصلی نظریه هوشهای چندگانه او را تشکیل داد.
نظریه هوشهای چندگانه
مشهورترین اثر هاوارد گاردنر، نظریه هوشهای چندگانه (Theory of Multiple Intelligences) است که برای اولین بار در کتاب «قالبهای ذهنی» (Frames of Mind: The Theory of Multiple Intelligences) در سال ۱۹۸۳ معرفی شد. این نظریه، دیدگاه سنتی و رایج درباره هوش را که آن را یک توانایی واحد، کلی و قابل اندازهگیری با ابزارهایی مانند آزمون ضریب هوشی (IQ) میدانست، به چالش کشید. گاردنر هوش را «پتانسیل زیستروانشناختی برای پردازش اطلاعات که میتواند در یک چارچوب فرهنگی برای حل مشکلات یا خلق محصولاتی که در یک فرهنگ ارزشمند هستند، فعال شود» تعریف میکند. بر اساس این تعریف، او معیارهای مشخصی را برای طبقهبندی یک توانایی به عنوان «هوش» تعیین کرد، از جمله: پتانسیل جداسازی در اثر آسیب مغزی، وجود افراد استثنایی (مانند نوابغ و دانشمندان، یک مسیر رشدی مشخص، و قابلیت رمزگذاری در یک نظام نمادین (مانند زبان یا نتهای موسیقی).
انواع هوش
گاردنر در ابتدا هفت نوع هوش را معرفی کرد. او بعدها هوش هشتم (طبیعتگرا) را به این فهرست افزود و هوش نهمی (وجودی) را نیز به عنوان یک کاندیدای احتمالی مطرح کرد. این هوشها عبارتند از:
- هوش زبانی-کلامی (Verbal-Linguistic Intelligence): توانایی استفاده مؤثر از کلمات، چه به صورت شفاهی و چه کتبی. این هوش در نویسندگان، شاعران، روزنامهنگاران و سخنرانان برجسته است.
- هوش منطقی-ریاضی (Logical-Mathematical Intelligence): توانایی استدلال، تفکر منطقی، و کار با اعداد و الگوهای انتزاعی. این هوش در دانشمندان، ریاضیدانان و برنامهنویسان کامپیوتر قوی است.
- هوش دیداری-فضایی (Visual-Spatial Intelligence): توانایی درک و بازنمایی دنیای دیداری-فضایی و دستکاری آن در ذهن. این هوش در معماران، هنرمندان و ناوبران دیده میشود.
- هوش بدنی-جنبشی (Bodily-Kinesthetic Intelligence): توانایی استفاده از کل بدن یا بخشهایی از آن برای حل مشکلات یا خلق محصولات. این هوش در ورزشکاران، رقصندهها و جراحان توسعه یافته است.
- هوش موسیقایی (Musical Intelligence): توانایی درک، اجرا، و خلق الگوهای موسیقایی. این هوش در آهنگسازان، نوازندهها و رهبران ارکستر قوی است.
- هوش میانفردی (Interpersonal Intelligence): توانایی درک نیات، انگیزهها و خواستههای دیگران و برقراری ارتباط مؤثر با آنها. این هوش در معلمان، سیاستمداران و رهبران اجتماعی برجسته است.
- هوش درونفردی (Intrapersonal Intelligence): توانایی درک خود، از جمله احساسات، اهداف و انگیزههای شخصی. این هوش به فرد اجازه میدهد تا زندگی خود را به طور مؤثر مدیریت کند.
- هوش طبیعتگرا (Naturalist Intelligence): توانایی تشخیص و طبقهبندی گونههای مختلف گیاهی و جانوری در محیط. این هوش در زیستشناسان، کشاورزان و حافظان محیط زیست دیده میشود. (این هوش در سال ۱۹۹۵ اضافه شد).
تأثیر و کاربرد در آموزش
نظریه هوشهای چندگانه تأثیر گستردهای بر حوزه آموزش و پرورش در سراسر جهان داشته است. بسیاری از مربیان و مدارس از این نظریه برای طراحی برنامههای درسی استفاده کردهاند که به دانشآموزان اجازه میدهد از طریق نقاط قوت هوشی خود یاد بگیرند. این رویکرد، که به عنوان «آموزش فردیسازیشده» (Personalized Learning) شناخته میشود، بر این ایده استوار است که همه دانشآموزان به یک شیوه یاد نمیگیرند و باید از روشهای آموزشی متنوعی برای پوشش دادن انواع هوشها استفاده کرد. با این حال، گاردنر خود هشدار داده است که نظریهاش نباید به سادگی برای برچسب زدن به دانشآموزان (مثلاً «او یک دانشآموز فضایی است») استفاده شود، بلکه باید به عنوان ابزاری برای درک بهتر تفاوتهای فردی و غنیسازی محیط یادگیری به کار رود.
سایر آثار و فعالیتها
فراتر از نظریه هوشهای چندگانه، گاردنر تحقیقات گستردهای در زمینه خلاقیت، رهبری، و اخلاق حرفهای انجام داده است. در کتاب «ذهنهای خلاق» (Creating Minds, 1993)، او زندگی و آثار هفت شخصیت برجسته قرن بیستم، از جمله آلبرت اینشتین، پابلو پیکاسو و مهاتما گاندی را بررسی کرد تا ماهیت خلاقیت در حوزههای مختلف را تحلیل کند. در اواسط دهه ۱۹۹۰، گاردنر به همراه میهای چیکسنتمیهایی و ویلیام دیمون، پروژه «کار خوب» (The GoodWork Project) را آغاز کرد. این پروژه به بررسی چگونگی انجام کاری میپردازد که هم از کیفیت بالایی برخوردار باشد (Excellent)، هم برای فرد معنادار باشد (Engaging) و هم به صورت اخلاقی (Ethical) انجام شود. این تحقیقات منجر به انتشار چندین کتاب و توسعه ابزارهایی برای ارتقای اخلاق در حرفههای مختلف شد.
جوایز و افتخارات
هاوارد گاردنر به دلیل خدمات علمی خود، افتخارات متعددی کسب کرده است. برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- جایزه مکآرتور (MacArthur Prize Fellowship) در سال ۱۹۸۱
- جایزه گریومیر در آموزش (Grawemeyer Award in Education) در سال ۱۹۹۰
- عضویت در آکادمی هنر و علوم آمریکا در سال ۱۹۹۷
- جایزه ویلیام جیمز از انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۲۰۰۰
- جایزه شاهزاده آستوریاس در علوم اجتماعی (اسپانیا) در سال ۲۰۱۱
- جایزه بروک در آموزش (Brock International Prize in Education) در سال ۲۰۱۵
Subscribe
Report
My comments