استراتژی ریشه نظامی دارد و (از واژه یونانی stratēgia، «هنر رهبری نیروها) یک طرح کلی برای دستیابی به یک یا چند هدف بلندمدت یا کلی در شرایط عدم اطمینان است.
استراتژی مهم است زیرا منابع موجود برای دستیابی به اهداف معمولاً محدود است. استراتژی به طور کلی شامل تعیین اهداف و اولویت ها، تعیین اقدامات برای دستیابی به اهداف و بسیج منابع برای اجرای اقدامات است. استراتژی می تواند در نظر گرفته شود یا می تواند به عنوان یک الگوی فعالیت ظاهر شود، زیرا سازمان با محیط خود سازگار می شود یا رقابت می کند. این شامل فعالیت هایی مانند برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک است.
تعریف "استراتژی" از نگاه بزرگان مدیریت
جک ولش
استراتژی یعنی این که ما تصمیم های شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیریم.
مایکل پورتر
استراتژی یعنی اینکه کاری که دیگران انجام می دهند را با منابع کمتر (کاراتر) انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ کس غیر از ما انجام نمی دهد.
شرون اوستِر
استراتژی داشتن یعنی وقتی مجموعه تصمیمات ما دیده می شود، بتوان الگوی خاصی را در آن مشاهده کرد.
آلفرد چندلر
استراتژی یعنی تعیین هدف های دراز مدت در سازمان و آماده کردن برنامه های فعالیتی مناسب و تخصیص دادن منابع مورد نیاز برای تحقق این اهداف.
هافر و شندل
استراتژی یعنی فعالیت هایی که تأمین کننده هماهنگی بین منابع داخلی و قابلیت های سازمان با فرصت و تهدیدهای محیط بیرونی است.
هنری مینزبرگ
مینتزبرگ معتقد است که مفاهیمی چون استراتژی را نمی توان در قالب یک تعریف استراتژی آورد و باید تعاریف مختلفی را برای آن پذیرفت.
وی برای تعریف استراتژی پنج ویژگی پیشنهاد می کند:
🔹 استراتژی به عنوان برنامه
🔹 استراتژی به عنوان شگرد
🔹 استراتژی به عنوان الگو
🔹 استراتژی به عنوان جایگاه
🔹 استراتژی به عنوان دیدگاه
پیسانو
پیسانو بیان می کند که استراتژی هیچ چیز به جز تعهد به یک الگوی رفتاری مشخص به منظور پیروی در یک رقابت نبوده و به یک فرض اساسی منتج می شود که عبارت است از اینکه چه چیزی موجب پیروزی می شود.
هنریک فون شیل
ماهیت استراتژی را به عنوان فعالیت هایی برای ارائه ترکیبی منحصر به فرد از ارزش تعریف می کند. فعالیتها را بهطور متفاوت یا برای انجام فعالیتهای متفاوت نسبت به رقبا انجام دهید.
مکس مک کئون
استدلال می کند که "استراتژی در مورد شکل دادن به آینده است" و تلاش انسان برای رسیدن به "اهداف مطلوب با ابزارهای موجود" است.
ولادیمیر کوینت
استراتژی را اینگونه تعریف می کند: «سیستمی از یافتن، تدوین و توسعه دکترینی که اگر صادقانه دنبال شود، موفقیت بلندمدت را تضمین می کند».
جانسون و شولز
استراتژی یعنی دامنهی فعالیت و مسیر حرکت سازمان در درازمدت که با خلق مزیتها، منابع لازم را برای تامین نیازهای بازار و انتظارات ذینفعان در محیطی چالشبرانگیز به دست میآورد.
مریام وبستر
یک برنامه یا روش دقیق برای دستیابی به یک هدف خاص معمولاً در یک دوره زمانی طولانی
Subscribe
Report
My comments