10 افسانه رایج که می تواند رهبری موثر را به خطر بیندازد: مفهوم رهبری در طول اعصار تکامل یافته است. و این تکامل تئوری ها و افسانه های غیرمولد بسیاری را به وجود آورده است
- رهبران باید بتوانند همه چیز را مدیریت کنند
- در یک گروه/سازمان فقط یک رهبر می تواند وجود داشته باشد
- مدیریت همان رهبری است
- رهبران خوب همه برونگرا هستند
- یک رهبر قوی خطاناپذیر و آسیب ناپذیر است
- یک رهبر عالی، تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد
- رهبری عالی یعنی توانایی بالا در کنترل و اعمال قدرت
- هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود
- کارآفرینان، بالذات رهبر هستند
- اعضای تیم همیشه حقیقت را به من میگویند
رهبران از طریق انگیزه، جهت گیری و هدف برای بهبود سازمان و افرادی که آن را تشکیل می دهند، بر افراد تأثیر می گذارند. رهبران تصمیم می گیرند و مسئولیت نتایج را بر عهده می گیرند. مردم تمایل دارند رهبران موفق را شخصیت هایی بزرگتر از زندگی با توانایی های خارج از حد معمول در نظر بگیرند.
ما تمایل ذاتی داریم که رهبران موفق را ابرقهرمانان بدانیم.چنین دیدگاهی منجر به افسانههایی میشود که در فرهنگ ما نفوذ میکنند و تصورات نادرست زیادی در مورد رهبری ایجاد میکنند که ممکن است تلاشهای برخی برای رهبری مؤثر را تضعیف کند. در اینجا نگاهی به برخی از این افسانه ها می اندازیم.
۱. به عنوان یک رهبر، باید همه چیز را مدیریت کنید
برای برخی افراد، رهبری به معنای بر عهده گرفتن مسئولیت همه چیز در محل کار است. چنین رهبرانی احساس می کنند که مجبورند همه کارها را خودشان انجام دهند، زیرا احساس می کنند در غیر این صورت رهبران خوبی نیستند.برخی دیگر احساس می کنند که از آنجایی که در موقعیت رهبری قرار دارند، باید بارها و بارها ثابت کنند که باهوش تر از دیگران هستند و به این ترتیب حضور خود در راس تیم یا سازمان را توجیه می کنند.
راه حل: رهبران باهوش یاد گرفته اند که بپذیرند که برای رهبری خوب لازم نیست همه چیز را بدانند. مربیگری رهبری به مهارتهایی مانند توانایی تفویض اختیار و بهرهبرداری از تواناییهای منحصربهفرد کارکنان و همتایان اهمیت زیادی میدهد. یک رهبر باهوش میداند که هر رابطه معناداری یک منبع منحصر به فرد است و بر اساس آن با کارکنان رفتار میکند.
۲. فقط یکی می تواند باشد
پارادایم رهبری عصر صنعتی ارزش زیادی برای رهبری سنگین، عمودی و از بالا به پایین قائل بود. امروزه ساختار اقتدار سازمانها افقیتر است و از تمرکززدایی رهبری حمایت میکند. این ایده که همه تصمیمات رهبری باید از طریق یک شخص انجام شود منسوخ شده است.
مربیگری رهبری کارکنان را در تمام سطوح سازمانی تشویق می کند تا در زمان و مکان نیاز، نقش های رهبری را به عهده بگیرند. سازمانهایی که کارمندانی دارند که برای حل مشکلات در حال حرکت آماده هستند، انعطافپذیرتر و مجهزتر برای مقابله با چالشهای آینده هستند.
۳. رهبری فقط کلمه دیگری برای مدیریت است
برخی از رهبران مدیران خوبی هستند و برخی از مدیران رهبران خوبی هستند. با این حال، هیچ یک از اینها به این معنی نیست که رهبری خوب همان مدیریت خوب است. این دو در بسیاری از ویژگی های تعیین کننده خود متفاوت هستند.
- یک رهبر یک چشم انداز و یک هدف سازمانی را تعیین می کند. یک مدیر اهدافی را تعیین می کند.
- بسیاری از جنبه های کوچینگ اجرایی با مدیریت تغییر سروکار دارند.یک رهبر منادی و مدیر تغییر است. یک مدیر در محدوده وضعیت موجود کار می کند.
- خودآگاهی یکی از شایستگی های تعیین کننده یک رهبر است. برای یک مدیر، تکرار راه حل ها مهم تر از خلاق بودن است.
- نقش یک مدیر ساختن سیستم های کاربردی و کارآمد است. از سوی دیگر رهبران بر ایجاد روابط معنادار تمرکز می کنند.
- مدیران به کارمند نیاز دارند. رهبران به پیروان نیاز دارند.
۴. فقط یک برون گرا می تواند یک رهبر خوب باشد
برونگراها افراد ماهر اجتماعی هستند که علاقه مند به تعامل با دیگران هستند. درونگراها ترجیح می دهند موقعیت ها را به صورت درونی تجزیه و تحلیل کنند و از دخالت دادن دیگران خودداری کنند. اینگونه است که عقل رایج این دو تیپ شخصیتی را تعریف می کند.
با در نظر گرفتن این موضوع، واضح است که افراد برون گرا بهتر همکاری می کنند، راحت تر به دنبال مشاوره هستند و سایر افراد را در حل مشکلات مشارکت می دهند. این باید آنها را رهبران بهتری نسبت به افراد درونگرا کند. با این حال، ارتباط بین تیپ های شخصیتی و ویژگی های رهبری بسیار ظریف تر است.
انعکاس آرام یکی از نقاط قوت افراد درونگرا است.درونگراها تمایل بیشتری به ایجاد روابط یک به یک دارند و واقعاً به آنچه مردم می گویند گوش می دهند. این باعث می شود آنها رهبرانی شایسته باشند که اغلب از همتایان برون گرا خود بهتر عمل می کنند.
۵. رهبران نمی توانند آسیب پذیر باشند
کارشناسان کوچینگ اجرایی اغلب رهبران را تشویق می کنند که آسیب پذیری خود را نشان دهند. با انجام این کار، رهبران ایجاد روابط معنادار با همتایان و گزارش های خود را آسان تر خواهند کرد. ارتباط با کارکنان در سطح انسانی یک نیاز ضروری رهبری هوشمند است.
برخی از رهبران ممکن است آسیب ناپذیری را با خطاناپذیری یکی بدانند. چنین رهبرانی تحت هیچ شرایطی مسیر خود را تغییر نمی دهند یا به صحبت های دیگران گوش نمی دهند.رهبران باهوش به همان اندازه مشتاق دریافت بازخورد هستند. بدون نشان دادن آسیب پذیری، یک رهبر نمی تواند با کسی در سطح انسانی ارتباط برقرار کند.
رهبر باهوش بودن یک سفر مداوم است. ممکن است تعریف رهبری هوشمند در طول زمان تغییر کند، اما ارزشهای اساسی انسانی هرگز از مد نمیافتد. برای اینکه بهترین رهبر باشید، اجازه ندهید افسانه ها و پیش داوری های قدیمی شما را بازدارند.
6.یک رهبر عالی، تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد
تحقیقات مختلف نشان میدهد اکثر رهبران بزرگ، تحصیلات دانشگاهی بالا مثل فوق لیسانس یا دکترا ندارند بلکه بیشتر وقتشان را صرف تجربهاندوزی در میدانهای واقعی کردهاند
7.رهبری عالی یعنی توانایی بالا در کنترل و اعمال قدرت
این موضوع هم کاملا با تعریف رهبری در کسب و کار در تضاد است. وقتی به تجربه شرکتهای موفق نگاه میکنیم، متوجه میشویم که رهبران این شرکتها در این دو رفتار مشترک هستند: اول، تعیین اهداف بلندپروازانه و ترغیب کل شرکت برای حرکت به سمت این اهداف. دوم، توانمندسازی کارمندان به گونهای که خودشان، خودشان را رهبری کنند
8. هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود
هر چند معتقدم یادگیری رهبری کار سختی نیست، اما این موضوع بدین معنا نیست که هر کسی میتواند به یک رهبر موفق تبدیل شود. واقعیت این است که رهبران موفق دارای استعدادهای خدادادی مثل هوش بالا، بینش عمیق، اعتماد به نفس بالا و غیره هستند که به آنها کمک میکند با یادگیری و تقلید از رهبران موفق، به رهبرانی کارآمد تبدیل شوند.
9.کارآفرینان، بالذات رهبر هستند.
فرضیهای وجود دارد که بر اساس آن در نظر گرفته میشود همه کارآفرینان، رهبرانی ذاتی هستند. واقعیت این است که فقط به این دلیل که ایدهای فوقالعاده دارید که توانستهاید آن را به موقع اجرایی کنید، به این معنا نیست که شما قادر به سازماندهی، کار عملیاتی و مقیاس بخشی کسبوکارتان خواهید بود، حتی اگر کسبوکاری چند میلیون دلاری داشته باشید.
حتی اگر شما “بنیانگذار” کسبوکار باشید، به طور خودکار بهترین موقعیت برای رهبری شرکت نخواهید بود. رهبری به توصیف شغل وابسته نیست. این موضوع یک چشمانداز است که دیگران را به کار تشویق میکند، استعدادها را شکوفا میکند، به دیگران گوش میدهد و بر دیگران تأثیر میگذارد. اینها ویژگیهایی هستند که اگر بخواهید از طریق استخدام مدیر اجرایی خارجی به انها دست یابید، سازمان را به پایینترین سطح استاندارد ممکن در این موارد خواهید رساند. اگر احساس نمیکنید که دارای ویژگیهای رهبری قوی هستید، بهتر است که به فکر بهبود و اصلاح وضعیت باشید.
10. اعضای تیم همیشه حقیقت را به من میگویند.
اعضای تیم ممکن است به طور کامل دروغ نگویند، اما احتمالاً تمام حقیقت را نیز به شما نخواهند گفت. به خصوص اگر شما در مقام رهبر فردی پیچیده، هیجانزده یا تندخو باشید حقیقت دیرتر به گوشتان خواهد رسید. اگر یک کارمند اخبار بدی را با شما به اشتراک میگذارد و شما واکنش زیادی نشان دهید، چرا باید دوباره ریسک کند و حقیقت را به شما بگوید؟
کارکنان باید بتوانند ۱۰۰ درصد با شما شفاف باشند؛ اما اگر آنها را مجازات کنید، آیا فکر میکنید که همین اشتباه را تکرار میکنند؟ بدون داشتن تمام اطلاعات، نمیتوانید تصمیم دقیقتری بگیرید و بنابراین نمیتوانید به عنوان یک رهبر رشد کنید.
برای اینکه تیمتان را تشویق کنید تا به شما حقیقت را بگویند، سعی کنید یک فرهنگ آرامش را ایجاد کنید که در آن میتوانید احساسات خود را کنترل کنید. علاوه بر این، سعی کنید به افراد فرصتی دهید تا از نواقص موجود و شکستهایشان بیاموزند. در مورد ارائه یک نظرسنجی آنلاین یا گروههای متمرکز شخص ثالث فکر کنید. هنگامیکه شما یک منبع خارجی برای راهنماییهای شرکت دارید که ناشناس بودن را تضمین میکند، به افراد کمک میکنید تا از گفتن حقیقت ترسی نداشته باشند.
Subscribe
Report
My comments